کنایه از عاشق دلسوخته. (آنندراج). دلسوخته. (فرهنگ فارسی معین) : حسنش از خط عالمی زیر و زبر دارد هنوز سینه چاکان چون قلم در هر گذر دارد هنوز. صائب (از آنندراج). ، آنکه یقه دریده یا تکمه های آن باز کرده باشد و این کار در عزا کنند. (یادداشت بخط مؤلف). مصیبت رسیده. (ناظم الاطباء). کنایه از مصیبت دیده. (فرهنگ فارسی معین) ، کسی که سینۀ وی بر اثر ضربت چاک برداشته. (فرهنگ فارسی معین) ، کنایه از رنج دیده، آزارکشیده. (فرهنگ فارسی معین). آزرده. رنج دیده. (ناظم الاطباء)
کنایه از عاشق دلسوخته. (آنندراج). دلسوخته. (فرهنگ فارسی معین) : حسنش از خط عالمی زیر و زبر دارد هنوز سینه چاکان چون قلم در هر گذر دارد هنوز. صائب (از آنندراج). ، آنکه یقه دریده یا تکمه های آن باز کرده باشد و این کار در عزا کنند. (یادداشت بخط مؤلف). مصیبت رسیده. (ناظم الاطباء). کنایه از مصیبت دیده. (فرهنگ فارسی معین) ، کسی که سینۀ وی بر اثر ضربت چاک برداشته. (فرهنگ فارسی معین) ، کنایه از رنج دیده، آزارکشیده. (فرهنگ فارسی معین). آزرده. رنج دیده. (ناظم الاطباء)